Wednesday, May 30, 2007

داستان مردی که می خواست تقاضای ازدواج کند

صدای بسته شدن در
صدای ترمز ماشین
صدای برخورد
صدای آمبولانس
صدای قرآن
صدای هق هق

Wednesday, May 23, 2007

روئینگی

تا وقتی که 2 تا چشم هست که منتظر منه که از در بیام تو.......... من زنده می مونم

Monday, May 21, 2007

توجیه عقب ماندگی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

Thursday, May 10, 2007

استحاله

سربازانی که به عشق وزارت به جلو رفتند لذت مات شدن حریف را نچشیدند

Sunday, May 06, 2007

اراجیف

وقتی همه فیلسوف بودن، من داشتم از ریشه یه درخت گردو تو باغهای تجریش بالا می رفتم
وقتی همه شاعر بودن، من داشتم با اسباب بازیهام بازی می کردم
وقتی همه کاسب بودن، من داشتم با تیرکمون سنگی گنجشک می زدم
وقتی همه سیاست مدار بودن، من داشتم از رو غلطهای دیکته ام 10 بار می نوشتم
وقتی همه همدیگر رو تهدید می کردن، من دلم برای دختر همسایمون تنگ میشد
وقتی همه قاتل بودن، من داشتم گواهینامه رانندگی می گرفتم
وقتی همه سیاهپوش بودن، من داشتم مشروط می شدم
وقتی همه مرده بودن، من داشتم رو قبر تک تک آدمها فاتحه می خوندم
وقتی هیچکی نمونده بود، من داشتم گریه می کردم

Saturday, May 05, 2007

فرودگاه 2

ماتم قبل از واقعه، عظمت هق هق رو ویران می کنه ... دقیقا مثل بشکه باروتی که زیر نم نم بارون مونده باشه ...... باروت می سوزه ولی منفجر نمی شه