Sunday, December 23, 2007

استیصال

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود

اگر با من نبودش هیچ میلی .....

خواجه غلط کرده ای در روش یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من

Saturday, December 15, 2007

طبیعت و ما 1

وقتی یه معدن رو خالی می کنن باید توش رو با یه چیزی پر کنن ........

Thursday, December 13, 2007

کوه

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
آآآآآآآآآ
مردی که دستش بر روی زانوانش بود سرفه خون آلودی کرد ...... کمر راست کرد و سلانه سلانه برگشت
فقط چند کلاغ از روی درختان پرکشیدند

Wednesday, December 12, 2007

دوست و دشمن

من آشنایانم را از بین آنان که می خندند می یابم