Saturday, March 17, 2007

اجتماع

آدمها بالاخره به هم محتاج میشن، هیچکس خودش رو نمی تونه خاک کنه

Thursday, March 15, 2007

ابراهیم

مرد خون دستهاش رو پاک کرد و یه سیگار از پاکت در آورد و روشن کرد ...... به جنازه زنش نگاه می کرد که غرق در خون کف اتاق افتاده بود ....... همون اتاقی که چندین بار به زن گفته بود "می پرستمت" ........ پک عمیقی به سیگار زد و تبر رو تبر رو داد به دست مادرش ............ از خونه بیرون اومد و رفت به اولین باجه تلفن .........................
-الو سلام .......
-.........
- همه چی تموم شد ...... دیگه هیچ مانعی سر راهمون نیست .....
-........
- می پرستمت
تلفن رو قطع کرد .... به خونه نگاه کرد ...... لبخندی از روی رضایت زد و آخرین پکش رو به سیگار زد و فیلتر سیگار رو زیر پاش خاموش کرد
فردا روزنامه ها نوشتن "در یک جنایت هولناک مادری دخترش را کشت و بعد خودکشی کرد"

Wednesday, March 14, 2007

مقیاس

قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست
...................
..............
.........
.....
...
دریاچه ارومیه در برابر اقیانوس آرام قطره است یا دریا؟
اصلا کی می تونه بگه که قطره کدومه؟ دریا کدومه؟
......................
..............
.......
فقط بزرگترین دریا می تونه تایین کنه و کوچکترین قطره

Monday, March 05, 2007

عادت

"عادت کردیم" که برای "عادتهای ساده" کلی دلیل فلسفی بیاریم جز اینکه بگیم "عادت کردم"