Wednesday, April 26, 2006

ابراز احساسات

ما انقدر کوچکیم که می توانیم محور دنیای کوچک عاشق مان باشیم ....... حتی کوچکتر

Monday, April 24, 2006

یک عاشقانه لایت

گریه هات را بذار برای بعد از رفتن من
خودت می دونی که من تحمل گریه ات رو ندارم
این چند روز که اینجام فقط بخند
فقط بخند
با صدای بلند هم بخند
طوری که چشات بسته بشه
اونوقت من می رم و پشت سرمم رو هم نگاه نمی کنم
...............
.........
یادته بهت می گفتم که: بالون اگه بخواد بالاتر بره باید همه چی رو بندازه پایین؟؟؟
من هم همون کار رو می خوام بکنم..... آره
خاطراتم رو هم با خودم نمی برم
همش مال تو
بدون تو و خاطراتت راحت تر می رم
سبک تر
جون من گریه نکن
چند دیقه دیگه همینجور بخندی و چشات بسته باشه من رفتم
باشه ؟؟؟؟
اولین شکلاتی رو هم که بهم دادی رو هم نمی برم .........
بعد از رفتن من چه فرقی می کنه که بخوریش یا به کس دیگه ای بدی
گریه نکن
...........
من که همه چی رو گذاشتم واسه تو ............ !!!!!!!!!!
با اون چشای قشنگت به چی داری اشاره می کنی؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا بغض نکن
بدون هق هق بگو
............
...........
.......
باشه
گیتارو با خودم نمی برم

Sunday, April 23, 2006

انگیزه

اولین زنی که کنارش خوابیدم هنوز هم به من زنگ می زنه
........................................................
...............................................
...................................
..........................
.....................
................
.........
......
...
..
.
حدود 30 سال پیش بود که من بدنیا اومدم

Saturday, April 22, 2006

گناه

همه آدما وجدان دارن، فقط بعضیا نمی ذارن که عذابشون بده ... همین !!!!

Thursday, April 20, 2006

زمین تا آسمون

تهدید به رفتن همون التماس برای موندنه .......

Wednesday, April 19, 2006

در ساعت 8 صبح

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

Monday, April 17, 2006

بودن یا نبودن

عادت کرده ایم که خالق را خلق کنیم ....... و این تنها چیزیست که به کودکانمان می آموزیم

Saturday, April 15, 2006

تجاوز

به زندگی کسی کاری نداشت و فقط زندگی خودش رو می کرد.
سالها گذشت ....... دو تا شدن و زندگیهاشون رو گذاشتن کنار هم ....... بعد از اون فقط و فقط زندگی خودشون رو می کردن
انقدر زندگیشون رو کردن انقدر زندگیشون رو کردن تا که یه روز صبح دیدن که نمیتونن از خواب بیدار شن
.......................
.................
...........
.......
....
زندگی شون زیرشون مرده بود

Monday, April 10, 2006

خیانت

24 ساعت شکنجه دیگه خسته اش کرده بود ....... خیلی دلش می خواست یه سیگار بکشه ....... این رو به بازجوش گفت ..........
یعد از پک آخر سیگارش رو خاموش کرد و همه چی رو اعتراف کرد .....
دو روز بعد 4 نفر به همراه اون رو بروی جوخه اعدام بودن ...................... تنها اون بود که لبخند به لبش بود ......... هیچ کس بهش حق نداد که "آدم بعضی موقع ها خیلی دلش سیگار می خواد"

Sunday, April 09, 2006

ارتباط

1-بارانی باید تا رنگین کمانی بیاید
2-شما چاله هایتان را بکنید و منتظر باشید باران خواهد بارید

Tuesday, April 04, 2006

هیهات

همیشه گیر گوینده بوده ایم نه گفته