Thursday, April 26, 2007

Real virtuality

چپ و راست داشت اونرو می زد ، با هر وسیله ای که به دستش می رسی می زد، با هر ضربه خون اون بیچاره به در و دیوار می پاشید .... دیگه مرده بود ولی هنوز دست بردار نبود و مثل دیوونه ها اون رو می زد ... یاد تمام دروغهایی که ازش شنیده بود می افتاد یاد تمام خیانتهایی که اون بهش کرده بود می افتاد و دیوونه تر می شد ..... همچنان داشت جنازش رو لگد مال می کرد ... فکر می کرد اگه امکان تکه تکه کردن جسد رو بهش داده بودن خیلی بهتر بود ......
- بسه دیگه .. پاشو بیا شام بخوریم ... یه ربعه که بازیمون تموم شده و تو گیر دادی به جنازه من؟ یه کاری می کنی که دیگه باهات بازی نکنم ها .....
برگشت زن رو نگاه کرد ...... بلند شد پلی استیشن رو خاموش کرد و رفت سر میز شام .... تا موقع خواب با هم دیگه حرف نزدن

Wednesday, April 25, 2007

ته دیگهای نپخته

از پختگی است عاشق اگر گریه کم کند
خونابه است شاهد خامی، کباب را

Sunday, April 22, 2007

ان الانسان لفی خسر

تو برای حفظ داشته هایت تلاش می کنی ... من برای افزایش نداشته هایم ... هر دو در حرکتیم .. چه فرقی می کند؟ ... وقتی در رودخانه ایم چه به سمت دریا برویم چه ثابت ایستاده باشیم ....

Saturday, April 21, 2007

فرودگاه

غم و شادی اصلا همجنس نیستند ..... مثل اینکه بخوایم طول و جرم رو با هم جمع جبری کنیم...... جالب اینکه غم همیشه پیروزه

ناظر لخت

همیشه خدا من می مونم و بقیه میرن ......

Wednesday, April 11, 2007

بلوغ

بچه که بودیم یکی گرگ میشد و دنبال بقیه می افتاد.... حالا، همه گرگ شدیم و دنبال همدیگه افتادیم

Saturday, April 07, 2007

لذت

اگه بگن دزدی گناه نیست هیچکس تا مجبور نشه دزدی نمی کنه

Tuesday, April 03, 2007

انا من التراب

همه آدمهای دنیا دنبال فتح یه تیکه خاکن که فاتحانه توش قدم بزنن .....
چه چنگیز ... چه هیتلر ..... چه من .... که دنبال توام ....