Tuesday, May 09, 2006

Try Again

زن در باجه تلفن رو پشت سر خودش بست ...... گوشی رو برداشت ... مردد بود که سکه رو بندازه ..... سکه رو انداخت و شماره رو گرفت ... بیرون باجه یه دختر منتظر وایساده بود و زن رو نگاه می کرد ..... "با سلام ، لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذازید" ...... زن یه لحظه مردد موند .... اشک تو چشماش حلقه زد .... صداش از تو گلوش در نمی اومد .... با شنیدن صدای بوق قطع کرد ........ دوباره سکه رو انداخت و شماره گرفت ..... دهنش رو به گوشی نزدیک تر کرد که دختر منتظر ، صداش رو نشنوه "با سلام ، لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذازید" ...... بییییییبب ..... اشکاس زن آرایش صورتش رو پاک می کرد و پایین می اومد .... "الو ....... این چند مدت خیلی به این مساله فکر کردم ، خیلی دوست دارم ولی ما با هم نمی تو....... بالاخره باید یه روز تمو ......." .... تلفن قطع کرد .... در رو باز کرد .... هق هق بلندی کرد و بدون توجه به دختر از کنارش با سرعت رد شد .... و دوید اونطرف خیابون و وارد یه ساختمون شد .....
مرد تازه از حموم در اومده بود و داشت موهاش رو با حوله خشک می کرد که صدای تلفن بلند شد ... سیگارش رو روشن کرد و گذاشت بره رو پیغام گیر ...... نشست رو مبل و به تابلویی که زنش براش کشیده بود خیره شد .... و دود سیگار رو با فشار بیرون داد .... صدایی رو پیام گیر ضبط نشد و تماس قطع شد ..... مرد همچنان به تابلو خیره مونده بود ...... به این چند سالی که گذشته بود فکر می کرد .... صدای زنگ تلفن مرد رو از رویاهاش کشید بیرون .... پیش خودش گفت: "بره رو پیغام گیر بهتره " ...... بییییب ..... "الو ....... این چند مدت خیلی به این مساله فکر کردم ، خیلی دوست دارم ولی ما با هم نمی تو....... بالاخره باید یه روز تمو ......" تماس قطع شد ..... مرد دود سیگار رو بیرون داد .... با خودش گفت "کاش این آخرین بار باشه " ...... پا شد که بره برای خودش زیر سیگار بیاره که در آپارتمان باز شد ....... زن با نفس نفس زنان وارد خونه شد و بی توجه به مرد رفت سراغ تلفن .... دکمه پیام گیر رو زد ...... "الو ....... این چند مدت خیلی به این مساله فکر کردم ، خیلی دوست دارم ولی ما با هم نمی تو....... بالاخره باید یه روز تمو ......" ... با حالتی پیروز مندانه گفت: "بالاخره موفق شدم ....... می تونیم فردا از هم جدا بشیم" ..... مرد زیر سیگاری تو دستش نشست رو مبل و یه پک دیگه به سیگارش زد ..... این دفعه عمیق تر از دفعه های قبل ... خیلی عمیق تر